×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Saturday, 20 April , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
پذیرش یک واقعیت

نوشته‌ی علی دولیخانی

(جُستاری در باب خودکشی و زیستن)

خودکشی از دیدگاه‌های مذهبی، گناهی‌ست نابخشودنی و عملی است دردناک، زیرا که روح اطرافیان را به درد می‌آورد و غمی که از خود به جای می‌گذارد، تا همیشه در اذهان باقی می‌ماند. اما نظریه‌پردازان در طول تاریخ دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به این موضوع ارائه کرده‌اند که نمی‌توان به طور جد یکی را برتر از دیگری دانست، هرکس در جایگاه خود و با استدلال‌هایی که می‌آورد، نظر خود را در این باب مطرح می‌کند.

اما مسئله اینجاست که ما کدام دیدگاه را می‌پذیریم یا شاید بهتر است بگویم، ما کدام یک را دوست داریم که بپذیریم، هر آنقدر که ذات انسان به غم سوق دارد، و راحت‌تر می‌تواند غمگین باشد، میل او به زیستن نیز در همان اندازه زیاد است، یعنی در ذات انسان است که بیشتر به زیستن خود ادامه دهد و همواره در تلاش است تا این زیستن را هموارتر و طولانی‌تر کند. به همین جهت می‌کوشد تا برای زیستن خود معنایی پیدا کند، حال برخی این دیدگاه را دارند که با یافتن یا ساختن معنایی، می‌توان به زیستن ادامه داد.

آلبر کامو، نویسنده و روزنامه‌نگار الجزایری-فرانسوی‌تبار، یکی از مهم‌ترین چهرهای دنیاست که آثار و دیدگاه‌های او نظر همگان را به خود جلب می‌کند. او در یکی از مقالات خود با نام «افسانه سیزیف» اینطور شروع می‌کند: «هیچ مسئله فلسفی جدی جز اینکه زندگی ارزش زیستن دارد یا نه، وجود ندارد»، کامو به موضوع زیستن و خودکشی می‌پردازد و در باب «پوچی» صحبت می‌کند، او می‌گوید شما هر اندازه زیستن را جستجو کنید، در نهایت به پوچی خواهید رسید، اما مسئله این است، که هنگامی که به این پوچی رسیدیم، آیا باید زندگی خود را پایان دهیم؟ آیا این راهکار درستی در مواجهه با این موضوع است ؟ او این دیدگاه را رد می‌کند و عقیده‌ای به پایان دادن زندگی در مواجهه با پوچی ندارد، کامو ادعا می‌کند ما می‌توانیم پوچی را بپذیریم و بعد از پذیرش آن به زیستن خود ادامه دهیم، او می‌گوید کسانی که پوچی را در زندگی می‌پذیرند، قهرمان پوچی هستند، که با طغیان بر پوچی به خلاقیت و آفرینندگی می‌رسند.

کامو عقیده دارد با پذیرش این موضوع می‌توانیم پس از آن فوتبال بازی کنیم، یا در کنار ساحل قدم بزنیم، عاشق باشیم و با معشوق خود عاشقی کنیم. زیرا قرار نیست از زندگی لذت نبریم. زندگی را باید همانطور که هست بپذیریم.فرض کنید فردی را دوست دارید و قصد زندگی و رابطه با او را دارید، هرکس با وجود همه‌ی خوبی‌ها و محاسن خود، معایبی نیز دارد، حال رابطه‌ای موفق خواهد بود که طرفین معایب طرف مقابل را بپذیرند، اینگونه و با این پذیریش شما می‌توانید در کنار یکدیگر آرامش داشته باشید، اما اگر بخواهید به ظاهر همدیگر دلخوش کنید، و از پذیرش واقعیت دوری کنید، بعد از مدتی کوتاه همه چیز از کنترل خارج خواهد شد، همانطور که کامو می‌گوید، باید واقعیت را بپذیریم و از جستجوی یافتن معناهای موقت پرهیز کنیم.موضوع دیگری که در باب خودکشی مطرح است، به موضوعی اشاره دارد که خودکشی، راه حل دائمی برای یک مشکل موقت است، زیرا فرد زمانی به خودکشی می‌رسد که فقدان بزرگی را متحمل می‌شود، حال چه مالی، احساسی و… باشد، این موضوعات را با کمک گرفتن از روانشناسان و درمانگران می‌توان حل کرد، پس خودکشی یک راه حل درست و نهایی نیست. البته که استثنایی نیز وجود دارد، برای مثال افرادی که بیماری لاعلاج می‌گیرند یا در اردوگاه‌های کار اجباری اسیر می‌شوند.

اما در نهایت اگر فرد بخواهد به خودکشی به عنوان راه حل بیاندیشید، گویی قصد فرار از موضوع را دارد، همچنان اشاره می‌کنم که در این باب دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد، اما چیزی که واضح است، فرار است، اینجا فرار معنای بیشتری می‌یابد. همانطور که کامو بر این عقیده است که خودکشی به معنی پس زدن آزادی است. او معتقد بود فرار از پوچی و روی آوردن به وهم، دین یا مرگ راه درستی نیست. به جای فرار کردن از این بی‌معنایی پوچ‌گرایانه زندگی، ما بایستی آن را با اشتیاق پذیرا باشیم.

مسئله دیگر، خودکشی چهره‌های سرشناس است، همانطور که می‌دانیم یک هنرمند با حمایت و ارزشی که مردم یک جامعه به او می‌دهد رشد می‌کند، دارای مسئولیت‌ می‌شود و در جایگاه هنرمند می‌ایستد، رسالت او در باب خدمت به جامعه و بشریت خواهد بود، حال اگر این فرد اقدام به خودکشی کند، افراد زیادی تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و با سوالات بسیاری مواجه خواهند شد، این موضوع مورد قبول است که او زندگی جدا از حرفه‌ی خود را دارد و برای خود در نهایت یک انسان است، اما نباید مسئولیتی را که بر دوش دارد فراموش کند.

قابل توجه است، هنگامی که اقدام به این کار می‌کند، هیچکس هیچگاه نخواهد دانست که او چرا این تصمیم را گرفته، حتی نزدیک‌ترین افراد زندگی‌اش، او انتخاب کرده، و مسلماً به عواقبش اندیشه، اما این موضوع که او چه فقدان سختی را متحمل بوده که دیگر زیستن را تاب نیاورده، مسئله‌ای فراتر از بحث ما. عده‌ای کار او را عصیانگری می‌دانند، افراد دیگری فرار از واقعیت زیستن، عده‌ای دیگر نیز بر این عقیده‌اند که تصمیمات او به خودش مربوط می‌شود. اما نباید فراموش کرد که ما در جامعه در مقابل یکدیگر مسئول هستیم، به ویژه هنرمندان، همانطور که در رویدادهای گوناگون قصد حمایت و طرفداری این قشر را داریم، یا آنان توقع حمایت مردم را دارند، باید نسبت به واکنش‌ها و رفتارهای خود در جامعه با احتیاط باشند.

به طور خلاصه، زندگی با تمام پوچی که در طول زیستن به ما منتقل می‌کند، می‌تواند لذت بخش باشد، و این به انتخاب و تصمیم ما باز می‌گردد. ما نباید از زیستن فرار کنیم، وقتی می‌توانیم انتخاب کنیم تا در کنار ساحل، صدای امواج دریا را بشنویم و گرمای آفتاب بر صورتمان را حس کنیم، چرا باید به تاریکی پناه ببریم که راهی غیرقابل بازگشت. و قابل اشاره است که در طول زیستن، درد و رنج‌هایی بر انسان تحمیل می‌شود که تاب آوردن و صبوری در مقابل آن بسیار سخت است، اما نشدنی نیست.

 

عکس: فاطمه مسعودی‌منش

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

wp-puzzle.com logo